• وبلاگ : دردونه جون
  • يادداشت : چي مي گيم و چي مي خونيم...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مريم مامان آريا 
    اي الهي من قربون اين دختر خوشکل و شيرين زبون بشم
    به خدا چشمم کور شد از بس به اين خونه سر زدم و چشم انتظار موندم که کي بياي؟
    خانوم نمي گي چهار تا آدم هستن که به شما دل بستن؟
    دوستتون دارن؟
    دلشون براتون تنگ ميشه؟
    اون از آسمانه که رفت اين هم از شما
    لطفا نريد و هرز گاهي هم شده بيايد
    مطمئنا سارا خاطرات زيادي داره براي نوشتن
    لازم نيست حتما اتفاق خاصي بيافته اگر دقت کنيم همين روزمره هاشون اينقدر زياد هست که ارزش نگارش براي يادگاري داشته باشه
    اينکه الان تو اين سن به چي علاقه دارن-از چي بدشون مياد- چي خوشحالشون مي کنه و خيلي حالتها و اتفاقهاي ديگه
    پس بنويس
    منتظريم
    پاسخ

    عزييييييزم ممنون كه به يادمون بودي و سرمون ميزدي شرمنده شدم. واقعا نه وقت نوشتن داشتم نه حسش را اما من هم هميشه مي خوندمتون و از نوشته هاي شما و دوستان لذت مي بردم...ممنون از ژيشنهادات خوبت استفاده خواهم كرد