• وبلاگ : دردونه جون
  • يادداشت : زنگ بازي(4)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خاله سمانه 

    راستي من بايد بيام واسه شکار لحظه ها يه دوره پيش شماها آموزش ببينما

    معمولا وقتي سنا يه کار با مزه اي مي کنه بنده يه ربع الي بيست دقيقه ي بعدش مي گم: آخخخخخخخخ کاش دوربينو مياوردم عکس مي گرفتماااااااا!!

    بعــــــــــله

    اون موقع ريخت ميثم اينطوري مي شه و با لحني سراسر قدرداني و تشکر مي گه: خســـــــــته نبــــــــــاشــــــــــــــي!!

    راستي گفتم شکار لحظه ها يه چي يادم اومد ديروز پريروز تي وي داشت لحظه ها نشون مي داد يه بچه ي هشت نه ماهه کنار يه ديوار نشسته بود و داشت سعي مي کرد يه سوسکو بگيره حالا هي سوسکه مي رفت اينور و اونور ني نيه با همون حالت ناز انگشتاش مي خواست بگيرتش، آخر موفق شد بگيرتش و... فکر مي کني چي کار کرد؟؟ سريع گذاشت تو دهنش!! فک کن ننه هه وايساده بود به فيلم گرفتن بچه هه داشت سوسکه رو از اين لپ به اون لپ مي داد و ميک مي زد

    اييييييييييييييش من که انقددددددددر زدم تو صورتم و اه اه و واي واي کردم که فشار خونم رفت رو ششصد!!

    اينم معني اروپايي و بي وجدانانه ي شکار لحظه ها!!

    پاسخ

    ايششششششششش واقعاااا. استاد قاسمي و يادته سر يكي از كلاس هاش اتفاقا همچين مثالي زد و كار اين مادر خونسرد و تاييد كرد.من كه نميتونم اول بايد خودم و درست كنم كه وقتي سوسك مي بينم غش نكنم و شكار سوسكه نشم شكار لحظه هام بماند :)